منطقه : ایالات متحده، خاورمیانه، روسیه و اتحادیۀ اروپا
ترجمه توسط حمید محوی ترجمه توسط حمید محوی

کری – لاوروف : سایکس پیکو در قرن بیست و یکم

نوشتۀ شمس الدین شیتور

استاد پلی تکنیک در الجزایر

 

مرکز مطالعات جهانی سازی. 1 مارس 2013

 

 

http://www.mondialisation.ca/kerry-lavrov-sykes-picot-du-xxie-siecle/5324797

Normal 0 21 false false false FR X-NONE AR-SA

«زندگی فرد آدمی دارای ارزشی است که بهائی را برای آن قابل تصور نیست، هر آنچه را که اصلاحات، حقوق بشر و دموکراسی می نامند ارزش ریختن خون حتی یک انسان بی گناه را نیز ندارد»

(اسقف، بشارا رای – کشیش لبنانی)

 

اگر به شایعات و گمانه زنی ها و تحلیل های دیگر باور داشته باشیم،  اینگونه بنظر می رسد که مصیبت مردم سوریه به مراحل  پایانی خود نزدیک می شود. ولی موضوع چیست؟ نه بیش و نه کم، موضوع بر سر تقسیم مجدد جهان بین قدرت های بزرگ است.

برای تاریخ معاصر یالتا، «پردۀ آهنی» بین غرب مشهور به «آزاد» و امپراتوری مشهور به «شر» به گفتۀ رونالد ریگان را به یادمی آوریم. سی سال پیش از کنفرانس یالتا (چرچیل، روزولت، استالین)، جهان بین دو قدرت  بزرگ آن دوران یعنی انگلستان و فرانسه تقسیم شده بود که گاهی در همآهنگی با یکدیگر جنگ به پا می کردند، به ویژه برای تخریب چین، و گاهی نیز کشور دیگری را برای محل رویاروئی خود بر می گزیدند (معمولا ضعیف و بی دفاع) و علیه یکدیگر می جنگیدند. ایالات متحده هنوز به اوج قدرت نرسیده بود، روسیه و چین نیز در تضادهای داخلی شان دست و پا می زدند.

توافق نامۀ سایکس - پیکو

سال 1916 هستیم و دو سال است که از جنگ می گذرد، امپراتوری عثمانی «مرد بیمار اروپا» در کنار آلمان موضع گرفته است. برای انگلستان و فرانسه، این دو یار قدیمی فرصت مناسبی فراهم می شود تا تیر خلاص را  به این امپراتوری از هم گسیخته و فرطوت شلیک کنند، که طی یک قرن گذشته روی آرامش بخود ندیده بود، و دائما توسط دو قدرت بزرگ به بهانۀ حفاظت از اقلیت ها مورد حمله قرار می گرفت، و دائما قطعه قطعه می شد. توافق نامۀ سایکس – پیکو مشخصا بین فرانسه و  بریتانیا (و به ضمانت روس ها و ایتالیائی ها)به شکل مخفیانه به تاریخ 16 می 1916 به امضا رسید، که تقسیم خاورمیانه به مناطق نفوذی بین قدرت ها را برای پایان جنگ و به هدف مقابله با امپراتوری عثمانی (...) طراحی کرده بود(به انضمام فضای بین دریای سیاه، دریای مدیترانه، دریای سرخ، اقیانوس هند و دریای مازندران). در ایالات متحده، رئیس جمهور وودروو ویلسون که توافق نامه را رسوائی دانسته بود سعی کرد موضوع خودمختاری ملت ها را مطرح سازد، ولی تلاش او بیهوده بود، و فرانسه و بریتانیا در کنفرانس آوریل 1920 در سن – رمو در مورد تعیین مرزها به توافق رسیدند.

اوباما و پوتین و تقسیم خاورمیانه

تی یری میسان در گزارشی که 26 ژانویۀ گذشته در روسیه منتشر شد، نوشته بود  که کاخ سفید و کرملین روی طرح تقسیم خاورمیانه کار می کنند. تی یری میسان داده های اصلی مذاکره ای را به رشتۀ تحریر آورد که در شرف تکوین است، البته بی آن که در مورد توافق قطعی و اجرای آن اظهار نظر کند.

نکتۀ جالب توجه در این مقاله، این است که به ما اجازه می دهد تا به موضع گیری ابهام آمیز واشینگتن پی ببریم که متحدان خود را به شکلی به بن بست می کشاند که متعاقبا با تحمیل وضعیت جدید آنها محذوف گردند. تی یری میسان می نویسد : « رئیس جمهور اوباما علی رغم تمام مخالفتهائی که در بطن دولت خود او علیه طرح جدیدش  به عمل آمده، بر آن است تا کاملا استراتژی بین المللی را تغییر دهد. نتیجه گیری از این وضعیت ساده است. ایالات متحده به یمن استخراج سریع گاز صخره ای و نفت شن (یا نفت فوق سنگین) از دیدگاه نیازمندی هایش در زمینۀ انرژتیک در حال کسب استقلال می باشد. در نتیجه، نظریۀ کارتر (1980) که امنیت دسترسی به نفت خلیج فارسی را به عنوان امری ضروری برای امنیت ملی تشخیص می داد، از این پس نامۀ مرده ای بیش بنظر نمی رسد. علاوه بر این توافق نامۀ کوئنسی(1045) که بر اساس آن واشینگتن متعهد شده بود که اگر سلطنت سعودی دسترسی به نفت شبهه جزیرۀ عربی را تضمین کند، از سعودیها پشتیبانی خواهد کرد.(...) از سوی دیگر تمام تلاش های لازم باید صورت بگیرد تا از اتحاد نظامی چین و روسیه جلوگیری شود.» (1)

تی یری میسان ادامه می دهد : «در نتیجه می بایستی راه حلی برای روسیه در نظر گرفت که این کشور را از نزدیکی به خاور دور بازدارد. علاوه بر این، مناسبات بسیار نزدیک با اسرائیل برای واشینگتن خفقان آور است. اسرائیل خیلی گران تمام می شود، در سطح بین المللی نیز قابل توجیه نیست، و تمام کشورهای مسلمان را نیز علیه ایالات متحده تحریک می کند.(...)این سه عنصر بارک اوباما و مشاورانش را تشویق کرده تا طرح جدیدی را به ولادیمیر پوتین پیشنهاد کنند : واشینگتن که به شکل ضمنی شکست خود را در سوریه بازشناسی کرده، حاضر است بی هیچ قید و شرطی  به روسیه اجازه دهد تا در تسلط بر منطقۀ خاورمیانه با ایالات متحده شریک شود».

پرونده ای که کوفی انان در ژنو به تاریخ 30 ژوئن 2012 ارائه کرد در همین چشم انداز تهیه شده بود. (...) پس از حذف و یا منفعل ساختن مخالفان درونی، بارک اوباما اعلام کرد که گروه او عمیقا تحول پیدا خواهد کرد. ابتدا، جان کری برای وزارت امور خارجه برگزیده شد، او طرفدار علنی همکاری با مسکو روی مسائلی است که به منافع مشترک هر دو کشور مرتبط می باشد.  جان کری در عین حال دوست شخصی بشار الاسد است. سپس، چاک هاگل در وزارت دفاع. یکی از ستون های ناتو بوده ولی واقعگرا است. هاگل با همکاری دوست دیرینه اش جان کری طی سال 2008 مذاکراتی را اراه اندازی کردند تا بلندی های جولان را به سوریه بازگردانند.» (1)

«آنچه دولت اوباما در نظر دارد، بازسازی خاورمیانه به رهبری ایلات متحده و روسیه است.(...)نوآوری این طرح، در ترکیب نیروهای سازمان ملل متحد است که عموما از سربازان سازمان پیمان امنیت جمعی تشکیل شده است. رئیس جمهور بشار الاسد در قدرت باقی می ماند، و خیلی سریع در چهار چوب قانون ملی با رهبران اپوزیسیون غیر مسلح با تأیید مسکو و واشینگتن مذاکره خواهد کرد، و این قانون ملی را نیز از طریق رفراندوم تحت نظارت دیدبانان به تأیید خواهد رساند. این سناریو از مدتها پیش توسط ژترال حسن تورکمانی (که 18 ژوئیه 2012 به قتل رسید) و زنرال نیکولاو بوردیوزا تدارک دیده شده بود. موضع مشترک وزاری خارجۀ سازمان پیمان امنیت جمعی به تاریخ 28 سپتامبر و یک قرارداد بین بخش حافظ صلح سازمان ملل متحد و ساز مان پیمان امنیت جمعی به امضار سید. (...) پس از  این که سوریه به حالت ثبات درآمد، می بایستی در مسکو کنفرانس بین المللی برای صلح عمومی بین اسرائیل و همسایگانش برگزار شود.»(1)

«در جبهۀ ایالات متحده، تمایل بر این است که تغییر و تحولات خاورمیانه تا قربانی کردن عربستان سعودی که از این پس بی فایده شده گسترش یابد. بر اساس طرح قدیمی پنتاگون کشور به سه منطقه تقسیم می شود، برخی استان ها یا به فدراسیون اردن – فلسطین متصل خواهد شد، و برخی به عراق شیعه. چنین گزینشی به واشینگتن اجازه می دهد که منطقۀ نفوذی وسیعی را به مسکو واگذار کند بی آن که بخشی از نفوذ خود را از دست بدهد.(...) این قرارداد سیاسی- نظامی با یک قرارداد اقتصادی-انرژتیک همراه می گردد، یعنی علت واقعی جنگ علیه سوریه، که برای غالب طرفین منازعه فتح ذخائر گاز بود. در واقع ذخائر گاز وسیعی در جنوب مدیترانه و در سوریه کشف شد (...) هدیۀ دولت جدید اوباما به ولادیمیر پوتین با محاسباتی چند مضاعف می گردد. نه تنها روسیه را از نزدیکی به خاور دور بازمی دارد، بلکه از آن برای خنثی سازی اسرائیل استفاده می کند. (...) با استقرار یگان های نظامی روسیه در سوریه عامل بازدارندۀ جدیدی در منازعات بین اسرائیل و اعراب ایجاد می شود. در نتیجه، ایالات متحده دیگر مجبور نخواهد بود مبالغ هنگفتی را صرف امنیت اسرائیل کند».

تی یری میسان نتیجه می گیرد که «وضعیت جدید ایالات متحده را وادار می سازد که سرانجام نقش منطقه ای ایران را به رسمیت بشناسد. با این وجود واشینگتن می خواهد از تهران ضمانت بگیرد که از آمریکای لاتین خارج شود، یعنی منطقه ای که با آن مناسبات بسیاری ایجاد کرده، به ویژه با ونزوئلا. (...) این طرح بازندگانی نیز دارد. ابتدا، فرانسه و انگلستان که دامنۀ نفوذشان حذف می شود. سپس اسرائیل، محروم از نفوذ ایالات متحده به حد دولت کوچکی بازگردانده خواهد شد. سرانجام عراق ویران شده. و شاید عربستان سعودی که از چند هفتۀ پیش تلاش می کند که با این و آن مناسباتش را ترمیم کند تا مگر از سرنوشتی که در انتظار او نشسته نجات پیدا کند. ابتدا، بشار الاسد، که دیروز توسط غربی ها به عنوان جنایتکار علیه بشریت معرفی می شد، و فردا به عنوان مرد فاتح در رویاروئی با اسلامگرایان مدال افتخار دریافت می کند. و خاصه ولادیمیر پوتین که با سرسختی تمام طی منازعات، موفق می شود که روسیه را از  پشت حصارهایش به فضای باز مدیترانه و خاورمیانه هدایت کرده و اولویت خود را در بازار گاز به تأیید عمومی رساند.»(1)

به همین ترتیب همانگونه که لائید سراگنی نوشته است باید به یاد آورد که : « اگر دمشق برای کاترین دوم «کلید خانۀ روسیه» بود،  برای پوتین «کلید دوران جدید است.»

حوادثی که در حال حاضر در سوریه در شرف تکوین است در هیچ موردی با مسئلۀ دموکراتیزاسیون جامعه و  آزادی مردم سوریه نسبتی ندارد. چنین حوادثی بی گمان به آن نظم جهانی مرتبط می باشد که ایالات متحده و  زیردستان درندۀ غربی اش به جهان دیگری تحمیل می کند که در رأس آن روسیه  سهم بیشتری را در رسیدگی به امور بین المللی مطالبه می کند، که چندین دهه از آن محروم  بوده است. در آغاز ناآرامی های سوریه، روسیه به ویژه به پشتیبانی چین و ایران، مصمم شد تا تمام تلاش های تعویض رژیم را با شکست مواجه سازد، زیرا دریافته بود که اگر طرح غرب موفق شود، به نقش ثانوی محکوم خواهد شد و در تمامیت ارضی خود مورد تهدید قرار خواهد گرفت. (...) و عملیات محاصرۀ روسیه راه اندازی خواهد شد. این استراتژی در زمینۀ جغرافیای سیاسی نشان و امضای برژینسکی را بر خود داشت که تسلط شوروی را در دو مرحله پیشبینی کرده بود(...) پوتین در تداوم خط کاترین دوم، دمشق را نقطۀ آغاز نظم نوین جهان تلقی می کند. اگر این پایتخت سقوط می کرد، روسیه قطعا رؤیای بازیافتن قدرت بزرگی را که در دوران جنگ سرد داشت، در سطح جهانی از دست می داد».(2)

از دوران جنگ افروز بوش به دور هستیم، ولی با اوباما جنگ نرم در شرف تکوین است. در دوران بوش، منازعات در حد اغراق آمیز  گسترش یافته بود. مارکو - د - ارامو گزارشی را به سال  2006 یادآور می شود : «برای کاخ سفید، کرۀ زمین در سال 2006 با همان بالشتها و همان خشونت پیشگیری کنندۀ چهل سال پیش اداره می شود. این آن چیزی است که در قرائت 48 صفحۀ فشرده ای که پروندۀ جدید استراتژی امنیت ملی را تشکیل می دهد به آن آگاهی می یابیم(...) در پاراگراف مرتبط به عراق، استراتژها اعتراف کرده اند که سلاح کشتار جمعی وجود خارجی نداشته است.(...) با این وجود، نوآوری طرح مسائلی که در این پرونده وجود دارد به موضعگیری سرسختانه علیه روسیه و چین مرتبط بوده و حاوی مشاورت های بسیار تهدید آمیز و حتی تهدیدات حقیقی است». (3)

و چین؟ و اسرائیل؟

تی یری میسان برای ما توضیح می دهد که وقتی آمریکائی ها دست و بالشان در سوریه آزاد شد، به سراغ «چین» خواهند رفت. زمان عقب نشینی گسترده فرا رسیده است تا برای جلوگیری از نفوذ چین، سربازان آمریکائی به در خاور دور منتقل گردند».

مقاله ای تحلیلی در سایت «اولالا» (4) توضیح می دهد چرا چین به مدرنیزاسیون ارتش خود پرداخته است، در حالی که مرحلۀ امپریالیسم در گسترش اقتصاد جهانی، تمام بازارها، تمام منابع طبیعی، تمام امکانات نیروی کار توسط قدرتهای امپریالیستی مورد بهره برداری قرار گرفته است.

تنها آلترناتیو چین، برای تسلط بر مناطق نفوذی و بهره برداری انحصاری،  هدایت جنگ تجاری، مالی و پولی است. ولی این نوع دفاع و دیپلماسی نباید موجب توهم شود، زیرا چین امپریالیست خود را مسلح می سازد و وقتی تهدیدات ایالات متحده اوج گرفت و ناوگان جنگی خودش را در اقیانوس آرام مستقر ساخت، آنگاه امپراتوری چین برای پاسخگوئی آماده خواهد بود».(5)

تی یری میسان می گوید «ایالات متحده بر این باور است که مذاکرۀ صلح جداگانه بین اسرائیل و سوریه ممکن نیست، زیرا سوریه به نام ملت عرب، مقدما خواهان حل مسئلۀ فلسطین است. (...) در نتیجه، تمام مذاکرات باید جامع و بر اساس الگوی کنفرانس مادرید (1991) پایه گذاری شود. در این فرضیه، اسرائیل تا جائی که بتواند به مرزهای 1967 بازخواهدگشت. مرزهای فلسطین و اردن برای تشکیل دولت فلسطین در هم ادغام خواهد شد. دولت فلسطین به اخوان المسلمین واگذار می شود، یعنی موردی که چنین راه حلی را در نگاه دولتهای عرب کنونی قابل قبول خواهد ساخت. سپس، بلندی های جولان به ازای واگذاری دریاچۀ طبریه، بر اساس طرحی که پیش از این در مذاکرات [شپهردستوون به سال 1999] (ویرجینیای غربی)، به سوریه بازگردانده خواهد شد. در چنین وضعیتی سوریه ضامن رعایت پیمان نامه ها از طریق اردن-فلسطین خواهد شد.»(1)

ولی اسرائیل بی کار نخواهد نشست و  از خودش دفاع خواهد کرد. از هم اکنون اسرائیل را می بینیم که سعی می کند کاندیداتوری هاگل را برای ورارت دفاع امریکا زیر آتش بگیرد، و او را متهم می داند که بذل توجهی به اسرائیل نداشته است. سنا می بایستی سر سختی تمام و کمالی را به کار می بست تا نامزدی او را تأیید کند، بی آن که – ظاهرا – اصول خود را نفی کرده باشد.

سوریه برای مذاکره با گروه های مسلح آماده است. نتیجۀ توافقات آمریکا- روسیه آشکار می شود. در واقع، بیانیۀ وزیر امور خارجۀ سوریه، ولیدالمعلم که دیروز در مسکو با همکار روس خود سرگئی لاوروف ملاقات کرد، دریچۀ امید تازه ای را باز کرد، او اعلام داشت که رژیم رئیس جمهور سوریه بشار الاسد آماده است تا با تمام احزاب، حتی گروه های مسلح مذاکره کند. ولیدالمعلم در آغاز گفتگوهایش با لاوروف اعلام داشت که : «ما آماده ایم که با تمام آنهائی که خواهان مذاکره هستند مذاکره کنیم، حتی با گروه های مسلح». وزیر امور خارجۀ روسیه نیز اعلام کرد که راه حل سیاسی بین سوری ها تنها راه حل قابل قبولی است که می تواند از تداوم خون ریزی و «فروپاشی» دولت جلوگیری کند.

وزیر امور خارجۀ آمریکا، جان کری، روز سه شنبۀ گذشته در برلن با همکار روس خود سرگئی لاوروف ملاقات داشت. این مناسبات دیپلماتیک در اروپا در زمانی فعال می گردد که رژیم رئیس جمهور بشار الاسد، برای نخستین بار، آمادگی خود را برای مذاکره با شورشیان مسلح اعلام کرده است.

جان کری و لاوروف از زمانی که وزیر امور خارجۀ جدید مدیریت کمیسیون امورخارجۀ سنا را به عهده داشت، یکدیگر را می شناختند. (...) یکی از مقامات وزارت امور خارجه به روزنامه نگاری که جان کری را همراهی می کرد اظهار داشت که «روسیه می تواند در متقاعد ساختن رژیم سوریه به ضرورت گذار سیاسی، نقش بسیار حیاتی ایفا کند.» (6)

به راحتی سیاست آمریکا را می توانیم  در رابطه با غول روسی درک کنیم، که داری قابلیت نظامی بالا و گسترش اقتصادی نازل است، بر عکس چین، با قابلیت اقتصادی بالا و توان نظامی نازل...توان ضربتی روسیه و ظرفیت انرژتیک روسیه یک واقعیت انکار ناپذیر است : نخستین منابع گاز و نفت، و به همین گونه مواد معدنی غنی. خلاف چین که با وجود گسترش اقتصادی بالا از دیدگاه منابع طبیعی در حد نازلی به سر می برد. از دیدگاه هسته ایف چین یک کوتوله است. پوتین از این پس پر نفوذترین مرد جهان است (در مورد سوریه کوتاه نیامد).

در حال حاضر ما شاهد بازسازی جهان هستیم. فرانسوی ها و بریتانیائی ها به نقش ثانوی و کمکی محصور شده اند. از سیاست شارل دوگل در رابطه با کشورهای عربی بسیار دور هستیم، حتی از سیاست شیراک و دو ویلپن که سیاست امپراتوری را در تهاجم به عراق نفی کردند. المانی ها که همیشه با یک تیر دو نشان می زنند، به سوی روسها متمایل شده اند (از سیاست شرودر پی روی می کنند). فرانسوی ها بیهوده می جنگند، و افغانستان خود را در مالی جستجو می کنند و به قول ضرب المثل عرب «دندانهای خودشان را می خورند».

 

Chems Eddine Chitour

 

1 Thierry Meyssan http://www.alterinfo.net/  Obama-et-Poutine-vont-ils-se-partager-le-Proche-Orient_a87127.html23 Février 2013

2. http://www.alterinfo.net/Pour-Laïd Seragni Catherine-II-damas-detient-la-cle-de-la-maison-Russie-et-pour-Poutine-elle-est-la-cle-d-une-nouvelle-ere_a87034.html  21 Février 2013

3. http://www.mondialisation.ca/la-russie-et-de-la-chine-sur-la-liste-des-usa/2181

4 . Site Oulala

http://www.oulala.net/Portail/

5 C.E.Chitour http://www.mondialisation.ca/etats-unis-chine-russie-le-partage-du-monde/29482

6. Syrie: Kerry rencontre Lavrov à Berlin pour une issue au conflit AFP 26.02.2013

- See more at: http://www.mondialisation.ca/kerry-lavrov-sykes-picot-du-xxie-siecle/5324797#sthash.NDvKBkdu.dpuf

 


March 6th, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی